بهتر است که تنها باشم... تنهای تنها... وقتی که در انتهای غربت بی کسی ...عشقی نیست مستم کند...رویائی نیست دلتنگم کند...همان بهتر که تنها باشم...چرا دلم را گول بزنم... تا کنون عشقی را نیافته ام ... شاید هم هرگز نیابم...به نظر تو ای عاشق...این دلیلم قانع کننده است...چرا همیشه در درونم گمشده ای است...چرا بدنبال مجهولی هستم...همیشه عاشق هستم و عاشق میمانم...میمانم در انزوای پرتو ماه...در انتظار ستاره ای که چشمهایم را روشن کند...